معنی فارسی digestively
B1به شکل گوارشی یا به طریقی که به هضم مربوط میشود.
In a manner relating to digestion.
- ADVERB
example
معنی(example):
باکتریها بهطور گوارشی به تجزیه غذا کمک میکنند.
مثال:
The bacteria digestively aid in breaking down food.
معنی(example):
یک رژیم غذایی متعادل بر روی ما بهطور گوارشی تأثیر دارد.
مثال:
A diet that is balanced impacts us digestively.
معنی فارسی کلمه digestively
:
به شکل گوارشی یا به طریقی که به هضم مربوط میشود.