معنی فارسی digitinervate
B2روند ایجاد اعصاب دیجیتالی در سازمانها و ساختارها.
To supply with digit nerves; often used in botany.
- VERB
example
معنی(example):
گیاهشناس مطالعه کرد که چگونه اعصاب دیجیتالی را در برگهای گیاه قرار دهد.
مثال:
The botanist studied how to digitinervate the plant's leaves.
معنی(example):
برای ایجاد اعصاب دیجیتالی به طور موثر، باید تکنیکهای خاصی اعمال شوند.
مثال:
To digitinervate effectively, specific techniques must be applied.
معنی فارسی کلمه digitinervate
:
روند ایجاد اعصاب دیجیتالی در سازمانها و ساختارها.