معنی فارسی dilatorily
B1به صورتی که منجر به گشاد شدن یا باز شدن شود.
In a manner that causes dilation or expansion.
- ADVERB
example
معنی(example):
دارو به طور گشادکنندهای برای تسکین وضعیت بیمار استفاده شد.
مثال:
The medication was applied dilatorily to relieve the patient's condition.
معنی(example):
این روش به طور گشادکنندهای انجام شد تا فرآیند تسهیل شود.
مثال:
The procedure was performed dilatorily to facilitate the process.
معنی فارسی کلمه dilatorily
:
به صورتی که منجر به گشاد شدن یا باز شدن شود.