معنی فارسی dilettantship
B1دیلتیانتکاری به معنی حالتی است که فرد بدون آگاهی عمیق و حرفهای به موضوعی علاقهمند است.
The state of being a dilettante; lacking serious knowledge and commitment to a subject.
- NOUN
example
معنی(example):
دیلتیانتکاری او در دانش پراکندهاش از موضوعات مختلف نمایان بود.
مثال:
His dilettantship was evident in his scattered knowledge of various subjects.
معنی(example):
دیلتیانتکاری میتواند لذتبخش باشد، اما معمولاً عمق ندارد.
مثال:
Dilettantship can be enjoyable, but it often lacks depth.
معنی فارسی کلمه dilettantship
:
دیلتیانتکاری به معنی حالتی است که فرد بدون آگاهی عمیق و حرفهای به موضوعی علاقهمند است.