معنی فارسی dillisk
B1دلیسک، نوعی گیاه دریایی که در برخی مناطق ساحلی استفاده میشود.
A type of sea plant used in specific coastal cuisines.
- NOUN
example
معنی(example):
من دلیسک را در بازار کشاورزان پیدا کردم.
مثال:
I found dillisk at the farmer's market.
معنی(example):
دلیسک در آشپزیهای ساحلی محبوب است.
مثال:
Dillisk is popular in coastal cuisines.
معنی فارسی کلمه dillisk
:
دلیسک، نوعی گیاه دریایی که در برخی مناطق ساحلی استفاده میشود.