معنی فارسی dilly-dally

B1 /ˈdɪliˌdæli/

وقتی که فردی بی‌مورد وقت خود را تلف می‌کند و کار را به تعویق می‌اندازد.

To waste time through aimless activity or procrastination.

verb
معنی(verb):

To dawdle; to waste time; to procrastinate.

example
معنی(example):

متوقف شو و لجبازی نکن و تکالیف خود را شروع کن!

مثال:

Stop dilly-dallying and start your homework!

معنی(example):

توقف نکن؛ اتوبوس در حال ترک است.

مثال:

Don't dilly-dally; the bus is about to leave.

معنی فارسی کلمه dilly-dally

: معنی dilly-dally به فارسی

وقتی که فردی بی‌مورد وقت خود را تلف می‌کند و کار را به تعویق می‌اندازد.