معنی فارسی dimerising
B1در حال دیمر شدن، فرایندی که در آن دو مولکول در حال ترکیب برای تشکیل یک دیمر هستند.
The action of forming a dimer.
- verb
verb
معنی(verb):
To produce, or to undergo dimerization
example
معنی(example):
ما در حال مطالعه فرآیند دیمر کردن در شیمی آلی هستیم.
مثال:
We are studying the process of dimerising in organic chemistry.
معنی(example):
این واکنش با سرعت قابل توجهی دیمر میشود.
مثال:
The reaction is dimerising at a significant rate.
معنی فارسی کلمه dimerising
:
در حال دیمر شدن، فرایندی که در آن دو مولکول در حال ترکیب برای تشکیل یک دیمر هستند.