معنی فارسی dingily
B1به معنای لباس پوشیدن یا ظاهر شدن به شیوهای نامناسب یا غیرمرسوم است.
In a manner that is shabby or unkempt; poorly dressed.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به شکل نامناسبی برای مهمانی لباس پوشید.
مثال:
He dressed dingily for the party.
معنی(example):
اتاق به طرز نامناسبی روشن بود و احساس دلگیری به آن میداد.
مثال:
The room was dingily lit, making it feel gloomy.
معنی فارسی کلمه dingily
:
به معنای لباس پوشیدن یا ظاهر شدن به شیوهای نامناسب یا غیرمرسوم است.