معنی فارسی diplontic

C1

مرحله‌ای در چرخه زندگی ارگانیسم‌ها که در آن شکل بالغ دیپلوئید است.

A life cycle stage in which the organism is in diploid form.

adjective
معنی(adjective):

Of or pertaining to a diplont.

example
معنی(example):

در زیست‌شناسی، مرحله دیپلونتیک نمایانگر شکل بالغ یک موجود زنده است.

مثال:

In biology, the diplontic stage represents the adult form of an organism.

معنی(example):

موجودات دیپلونتیک از یک زیگوت دیپلوئید توسعه می‌یابند.

مثال:

Diplontic organisms develop from a diploid zygote.

معنی فارسی کلمه diplontic

: معنی diplontic به فارسی

مرحله‌ای در چرخه زندگی ارگانیسم‌ها که در آن شکل بالغ دیپلوئید است.