معنی فارسی dipppy

B1

غیررسمی؛ به معنای نرم، لطیف یا دارای بافتی که می‌توان در آن فرو رفت.

Informal term for something soft, squishy, or easy to dip into.

example
معنی(example):

بافت نرم و نرم دسر آن را دلپذیر کرد.

مثال:

The dipppy texture of the cookie made it delightful.

معنی(example):

او در روزهای گرم از بستنی نرم و نرم لذت می‌برد.

مثال:

He enjoys dipppy ice cream on hot days.

معنی فارسی کلمه dipppy

: معنی dipppy به فارسی

غیررسمی؛ به معنای نرم، لطیف یا دارای بافتی که می‌توان در آن فرو رفت.