معنی فارسی directionless

B1

احساس بی‌جهتی به معنای نداشتن مقصد یا برنامه مشخصی است، به ویژه در شرایط تصمیم‌گیری.

The state of lacking direction or purpose in life or actions.

adjective
معنی(adjective):

Lacking direction; aimless.

example
معنی(example):

احساس بی‌جهتی می‌تواند در هنگام اتخاذ تصمیمات زندگی ناامیدکننده باشد.

مثال:

Feeling directionless can be frustrating when making life decisions.

معنی(example):

او در خیابان‌ها قدم می‌زد و احساس بی‌جهتی و عدم اطمینان به مقصد را داشت.

مثال:

He wandered the streets, feeling directionless and unsure of where to go.

معنی فارسی کلمه directionless

: معنی directionless به فارسی

احساس بی‌جهتی به معنای نداشتن مقصد یا برنامه مشخصی است، به ویژه در شرایط تصمیم‌گیری.