معنی فارسی direly

B2

به شدت، به طور جدی و با تأکید بر اهمیت یا همچنین عواقب.

In a serious or urgent manner, emphasizing importance or consequences.

example
معنی(example):

او به شدت درباره عواقب اعمالش به او هشدار داد.

مثال:

She warned him direly about the consequences of his actions.

معنی(example):

معلم به شدت صحبت کرد تا اطمینان حاصل کند که دانش‌آموزان اهمیت را درک کنند.

مثال:

The teacher spoke direly, making sure the students understood the importance.

معنی فارسی کلمه direly

: معنی direly به فارسی

به شدت، به طور جدی و با تأکید بر اهمیت یا همچنین عواقب.