معنی فارسی disaggregating
B1فرآیند تقسیم دادهها به بخشها یا عناصر جداگانه.
The process of separating something into parts or components.
- verb
verb
معنی(verb):
To separate or break down into components
example
معنی(example):
جداسازی دادهها به ما کمک میکند تا بینشهای خاصتری پیدا کنیم.
مثال:
Disaggregating the data helps us find more specific insights.
معنی(example):
ما نتایج را بر اساس گروههای سنی جداسازی میکنیم تا وضوح بیشتری داشته باشیم.
مثال:
We are disaggregating the results by age groups for better clarity.
معنی فارسی کلمه disaggregating
:
فرآیند تقسیم دادهها به بخشها یا عناصر جداگانه.