معنی فارسی disagreeably
B1به گونهای که ناخوشایند یا نامطلوب باشد.
In a manner that is unpleasant or objectionable.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور ناخوشایند صحبت کرد و همه را ناراحت کرد.
مثال:
She spoke disagreeably, making everyone uncomfortable.
معنی(example):
هوا امروز صبح به طور ناخوشایند سرد بود.
مثال:
The weather was disagreeably cold this morning.
معنی فارسی کلمه disagreeably
:
به گونهای که ناخوشایند یا نامطلوب باشد.