معنی فارسی disanswerable
B1غیرقابل پاسخ، اشاره به سؤالات یا مسائل که پاسخ دادن به آنها ممکن نیست.
Incapable of being answered or responded to.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این سوالات غیر قابل پاسخ هستند زیرا متن کافی ندارند.
مثال:
These questions are disanswerable as they lack sufficient context.
معنی(example):
او از غیرقابل پاسخ بودن این سوال ناامید شد.
مثال:
He found the disanswerable nature of the inquiry frustrating.
معنی فارسی کلمه disanswerable
:
غیرقابل پاسخ، اشاره به سؤالات یا مسائل که پاسخ دادن به آنها ممکن نیست.