معنی فارسی discatter

B1

پاشیدن یا پراکندن چیزی به طور گسترده و ناخواسته.

To scatter or spread something over an area.

example
معنی(example):

کشاورز از باد برای پخش کردن بذرها در سرتاسر مزرعه استفاده کرد.

مثال:

The farmer used the wind to discatter the seeds across the field.

معنی(example):

کودکان اسباب‌بازی‌های خود را در سرتاسر اتاق نشیمن پخش کردند.

مثال:

The children discattered their toys all over the living room.

معنی فارسی کلمه discatter

: معنی discatter به فارسی

پاشیدن یا پراکندن چیزی به طور گسترده و ناخواسته.