معنی فارسی discomfiture
B2 /dɪsˈkʊmfɪtʃə/وضعیتی که در آن کسی احساس ناراحتی یا گیجی میکند.
A state of discomfort or embarrassment experienced by someone.
- noun
noun
معنی(noun):
A feeling of frustration, disappointment, perplexity or embarrassment.
example
معنی(example):
او از ناراحتی حضار شگفتزده شد.
مثال:
She was taken aback by the discomfiture of the audience.
معنی(example):
ناراحتی او در هنگام پرسش یک سوال سخت آشکار بود.
مثال:
His discomfiture was evident when he was asked a tough question.
معنی فارسی کلمه discomfiture
:
وضعیتی که در آن کسی احساس ناراحتی یا گیجی میکند.
