معنی فارسی discordancies

B1

ناهماهنگی‌ها، مواردی که در آن توافق یا هم‌راستایی وجود ندارد.

Instances of disagreement or lack of harmony.

example
معنی(example):

ناهماهنگی‌ها در موسیقی می‌توانند تنش و علاقه ایجاد کنند.

مثال:

The discordancies in music can create tension and interest.

معنی(example):

پژوهشگران چندین ناهماهنگی را در تحلیل داده‌ها مشاهده کردند.

مثال:

Researchers noted several discordancies in the data analysis.

معنی فارسی کلمه discordancies

: معنی discordancies به فارسی

ناهماهنگی‌ها، مواردی که در آن توافق یا هم‌راستایی وجود ندارد.