معنی فارسی discoverably

B2

به وضوح اشاره به قابلیت مشاهده یا شناسایی چیزی دارد.

In a manner that can be discovered or identified clearly.

example
معنی(example):

او به وضوح در هنر و موسیقی دارای استعداد بود.

مثال:

She was discoverably talented in art and music.

معنی(example):

تغییرات در محیط به وضوح به تغییرات آب و هوایی مرتبط بود.

مثال:

The changes in the environment were discoverably linked to climate change.

معنی فارسی کلمه discoverably

: معنی discoverably به فارسی

به وضوح اشاره به قابلیت مشاهده یا شناسایی چیزی دارد.