معنی فارسی disembroil
B2پاک کردن یا حل کردن و بهبود وضعیت، به ویژه در مورد اوضاع پیچیده.
To disentangle or resolve a complicated situation.
- verb
verb
معنی(verb):
To free or extricate from confusion
example
معنی(example):
آنها سخت کوشیدند تا اوضاع را پاکسازی کنند.
مثال:
They worked hard to disembroil the situation.
معنی(example):
پاکسازی یک مسئله پیچیده ممکن است به زمان و تلاش نیاز داشته باشد.
مثال:
Disembroiling a complex issue can take time and effort.
معنی فارسی کلمه disembroil
:
پاک کردن یا حل کردن و بهبود وضعیت، به ویژه در مورد اوضاع پیچیده.