معنی فارسی disenfranchises
B2محروم کردن از حق رأی به معنای جلوگیری از مشارکت افراد در انتخابات یا فرآیندهای دموکراتیک است.
To deprive someone of the right to vote.
- verb
verb
معنی(verb):
To deprive someone of a franchise, generally their right to vote
example
معنی(example):
برخی قوانین بسیاری از رأیدهندگان را محروم میکنند.
مثال:
Certain laws disenfranchises many voters.
معنی(example):
مقررات جدید افراد بدون مدارک شناسایی را محروم میکنند.
مثال:
The new regulations disenfranchises people without ID.
معنی فارسی کلمه disenfranchises
:
محروم کردن از حق رأی به معنای جلوگیری از مشارکت افراد در انتخابات یا فرآیندهای دموکراتیک است.