معنی فارسی disenthrals
B1آزاد کردن از قید و بند یا سلطه، به ویژه در زمینهای اجتماعی یا روحی.
To liberate or set free from bondage or oppression.
- verb
verb
معنی(verb):
To set free from thraldom or oppression.
example
معنی(example):
هدف این حرکت آزاد کردن مردم ستمکشیده بود.
مثال:
The goal of the movement was to disenthral the oppressed people.
معنی(example):
نویسنده قصد داشت شخصیتها را از ترسهایشان آزاد کند.
مثال:
The author aimed to disenthral the characters from their fears.
معنی فارسی کلمه disenthrals
:
آزاد کردن از قید و بند یا سلطه، به ویژه در زمینهای اجتماعی یا روحی.