معنی فارسی disfigurement

B2

نازیبا شدن، به تغییر ظاهری که باعث از بین رفتن زیبایی طبیعی یک قسمت از بدن می‌شود، اطلاق می‌شود.

The action or process of damaging the appearance of a person or thing.

noun
معنی(noun):

The result of disfiguring; the state of being disfigured

example
معنی(example):

حادثه‌ای باعث نازیبا شدن صورتش شد.

مثال:

The accident caused a disfigurement on her face.

معنی(example):

او در مورد نازیبایی‌اش احساس شرمندگی می‌کرد.

مثال:

He felt self-conscious about his disfigurement.

معنی فارسی کلمه disfigurement

: معنی disfigurement به فارسی

نازیبا شدن، به تغییر ظاهری که باعث از بین رفتن زیبایی طبیعی یک قسمت از بدن می‌شود، اطلاق می‌شود.