معنی فارسی disfunctional

B1

ناقص و مشکل دار، به معنای عملکرد نادرست یک سیستم یا گروه.

Not operating normally or effectively.

example
معنی(example):

ارتباط ناقص آنها باعث بروز مشکلاتی شده است.

مثال:

Their disfunctional communication is causing issues.

معنی(example):

در یک خانواده شکسته، روابط می‌توانند تحت فشار باشند.

مثال:

In a disfunctional family, relationships can be strained.

معنی فارسی کلمه disfunctional

: معنی disfunctional به فارسی

ناقص و مشکل دار، به معنای عملکرد نادرست یک سیستم یا گروه.