معنی فارسی disgustfulness

B2

کیفیت یا حالت خسته‌کننده بودن یا موجب بیزاری شدن.

The state or quality of being disgusting.

example
معنی(example):

کثافت‌زایی وضعیت همه را ناراحت کرد.

مثال:

The disgustfulness of the situation made everyone uncomfortable.

معنی(example):

کثافت‌زایی او نسبت به محیط کثیف مشهود بود.

مثال:

His disgustfulness towards the dirty environment was evident.

معنی فارسی کلمه disgustfulness

: معنی disgustfulness به فارسی

کیفیت یا حالت خسته‌کننده بودن یا موجب بیزاری شدن.