معنی فارسی disindividualize

B1

از بین بردن خصوصیات فردی به خاطر ایجاد یک روش عمومی.

To make something less individual and more uniform.

example
معنی(example):

هدف این است که فرایند را بی‌اصالت کنیم تا عدالت تضمین شود.

مثال:

The goal is to disindividualize the process to ensure fairness.

معنی(example):

آنها هدف داشتند تا روش ارزیابی را بی‌اصالت کنند.

مثال:

They aimed to disindividualize the evaluation method.

معنی فارسی کلمه disindividualize

: معنی disindividualize به فارسی

از بین بردن خصوصیات فردی به خاطر ایجاد یک روش عمومی.