معنی فارسی disintermediating
B2بیواسطهسازی، حذف واسطهها از فرآیندهای تجاری یا خدماتی است تا مصرفکنندگان بتوانند مستقیماً با تولیدکنندگان یا تأمینکنندگان ارتباط برقرار کنند.
The process of removing intermediaries from a supply chain or service process.
- verb
verb
معنی(verb):
To carry out disintermediation.
example
معنی(example):
اینترنت بسیاری از صنایع سنتی را بیواسطه میکند.
مثال:
The internet is disintermediating many traditional industries.
معنی(example):
بیواسطه کردن امور مالی به مصرفکنندگان کمک میکند تا مستقیماً با تأمینکنندگان خدمات ارتباط برقرار کنند.
مثال:
Disintermediating finance helps consumers deal directly with service providers.
معنی فارسی کلمه disintermediating
:
بیواسطهسازی، حذف واسطهها از فرآیندهای تجاری یا خدماتی است تا مصرفکنندگان بتوانند مستقیماً با تولیدکنندگان یا تأمینکنندگان ارتباط برقرار کنند.