معنی فارسی disinvested

B2

خروج سرمایه‌گذاری از یک پروژه یا کسب‌وکار به دلایل اقتصادی یا استراتژیک.

To withdraw investment from a business or project.

verb
معنی(verb):

To reduce investment, or cease to invest.

example
معنی(example):

شرکت از تکنولوژی قدیمی کنار گذاشته شد.

مثال:

The company disinvested from the outdated technology.

معنی(example):

پس از سال‌ها موفقیت، آنها از پروژه کنار گذاشتند.

مثال:

After years of success, they disinvested in the project.

معنی فارسی کلمه disinvested

: معنی disinvested به فارسی

خروج سرمایه‌گذاری از یک پروژه یا کسب‌وکار به دلایل اقتصادی یا استراتژیک.