معنی فارسی disking
B1عملی که در کشاورزی برای شخم زدن خاک به کار میرود.
The process of tilling soil using a disk implement often for agricultural purposes.
- VERB
example
معنی(example):
او در حال دیسک زدن به زمینها برای آمادهسازی کاشت است.
مثال:
He is disking the fields in preparation for planting.
معنی(example):
دیسک زدن به تازه سازی و قطع کردن خاک کمک میکند.
مثال:
Disking helps to aerate and disrupt the soil.
معنی فارسی کلمه disking
:
عملی که در کشاورزی برای شخم زدن خاک به کار میرود.