معنی فارسی dislady

B2

دیسلیدی به زنی اطلاق می‌شود که از نظر اجتماعی و فرهنگی در جایگاه خاصی قرار دارد و دارای ویژگی‌های برجسته‌ای است.

A lady who carries herself with grace and elegance, often in social settings.

example
معنی(example):

دیسلیدی به خاطر ظرافت و جذابیتش شناخته شده بود.

مثال:

The dislady was known for her grace and charm.

معنی(example):

بسیاری از تسلط دیسلیدی در رویدادهای رسمی تحسین می کردند.

مثال:

Many admired the dislady's poise at formal events.

معنی فارسی کلمه dislady

: معنی dislady به فارسی

دیسلیدی به زنی اطلاق می‌شود که از نظر اجتماعی و فرهنگی در جایگاه خاصی قرار دارد و دارای ویژگی‌های برجسته‌ای است.