معنی فارسی dismail
B1ناامیدی، حالتی از دلشکستگی و ناکامی که بهخصوص ناشی از یک شکست یا خبر بد است.
A state of being in despair; sorrowful or disheartened.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
چهره ناراحت او ناامیدیاش را نشان میداد.
مثال:
His dismail expression showed his disappointment.
معنی(example):
خبر ناراحتکننده بر کل جامعه تأثیر گذاشت.
مثال:
The dismail news affected the whole community.
معنی فارسی کلمه dismail
:
ناامیدی، حالتی از دلشکستگی و ناکامی که بهخصوص ناشی از یک شکست یا خبر بد است.