معنی فارسی disoblige
B2به کسی بی‌احترامی کردن یا به خواسته او پاسخ ندادن، معمولاً در موقعیت‌های اجتماعی به کار می‌رود.
To refuse to do something that may inconvenience or offend someone, often used in polite social contexts.
- verb
To be unwilling to oblige; to disappoint, to inconvenience, not to cooperate.
Sorry to disoblige everybody; I know you were depending on me to bring a good weather forecast for our fête, but it is going to rain.
To offend by an act of unkindness or incivility.
او نمی‌خواست با گفتن نه، دوستانش را ناراحت کند.
He didn’t want to disoblige his friends by saying no.
ادب این است که به کسی که به شما کمک کرده است، بی‌احترامی نکنید.
It’s polite not to disoblige someone who has helped you.
معنی فارسی کلمه disoblige
:
به کسی بی‌احترامی کردن یا به خواسته او پاسخ ندادن، معمولاً در موقعیت‌های اجتماعی به کار می‌رود.
