معنی فارسی disorderly house

B2

خانه‌ای که در آن رفتارها و فعالیت‌ها نظم ندارد و ممکن است مشکلاتی ایجاد کند.

A residence characterized by chaos and disruptive activities.

noun
معنی(noun):

A brothel.

example
معنی(example):

پلیس بعد از شکایت‌ها به خانه بی‌نظم یورش برد.

مثال:

The police raided the disorderly house after complaints.

معنی(example):

یک خانه بی‌نظم معمولاً توجه ناخواسته را جلب می‌کند.

مثال:

A disorderly house often attracts unwanted attention.

معنی فارسی کلمه disorderly house

: معنی disorderly house به فارسی

خانه‌ای که در آن رفتارها و فعالیت‌ها نظم ندارد و ممکن است مشکلاتی ایجاد کند.