معنی فارسی disorientates
B1سردرگم کردن، به حالتی اشاره دارد که فرد یا گروهی در درک یا جهت یابی در یک موقعیت دچار مشکل میشود.
To cause someone to lose their sense of direction or confusion.
- verb
verb
معنی(verb):
To cause to lose orientation or direction.
معنی(verb):
To confuse or befuddle.
example
معنی(example):
تغییر ناگهانی برنامهها همگی را سردرگم میکند.
مثال:
The sudden change in plans disorientates everyone.
معنی(example):
سفر در یک شهر جدید بدون نقشه میتواند شما را سردرگم کند.
مثال:
Traveling in a new city without a map can disorientate you.
معنی فارسی کلمه disorientates
:
سردرگم کردن، به حالتی اشاره دارد که فرد یا گروهی در درک یا جهت یابی در یک موقعیت دچار مشکل میشود.