معنی فارسی dispeace

B1

بی‌نظمی، حالتی از عدم آرامش و توافق در میان افراد و گروه‌ها.

A state of lack of peace; conflict or discord.

example
معنی(example):

جر و بحث‌های مداوم، بی‌نظمی را در خانواده به وجود آورد.

مثال:

The constant arguments created dispeace in the family.

معنی(example):

حضور او به نظر می‌رسید که بی‌نظمی را به جمع آورد.

مثال:

His presence seemed to bring dispeace to the gathering.

معنی فارسی کلمه dispeace

: معنی dispeace به فارسی

بی‌نظمی، حالتی از عدم آرامش و توافق در میان افراد و گروه‌ها.