معنی فارسی displat

B1

به نمایش گذاشتن یا نشان دادن چیزی.

To show or reveal something.

example
معنی(example):

او در طول جلسه احساسات خود را نشان نداد.

مثال:

He did not displat his emotions during the meeting.

معنی(example):

مهارت‌های او تحت فشار به نمایش گذاشته نشد.

مثال:

Her skills did not displat under pressure.

معنی فارسی کلمه displat

: معنی displat به فارسی

به نمایش گذاشتن یا نشان دادن چیزی.