معنی فارسی displode
B1منفجر شدن یا فرو ریختن به شکلی ناگهانی.
To explode or burst forth loudly.
- VERB
example
معنی(example):
این دستگاه اگر با احتیاط استفاده نشود، منفجر خواهد شد.
مثال:
The device will displode if not handled carefully.
معنی(example):
آنها مجبور بودند آتشبازیهای قدیمی را منفجر کنند تا ایمنی را تضمین کنند.
مثال:
They had to displode the old fireworks to ensure safety.
معنی فارسی کلمه displode
:
منفجر شدن یا فرو ریختن به شکلی ناگهانی.