معنی فارسی disposement

B1

عمل دور انداختن، به ویژه در زمینه‌های مرتبط با مواد یا اشیاء.

The act of disposing or getting rid of something.

example
معنی(example):

دور انداختن الکترونیک‌های قدیمی باید مطابق با راهنماهای بازیافت مناسب انجام شود.

مثال:

The disposement of old electronics should follow proper recycling guidelines.

معنی(example):

دور انداختن مواد خطرناک با احتیاط برای ایمنی ضروری است.

مثال:

Careful disposement of hazardous materials is necessary for safety.

معنی فارسی کلمه disposement

: معنی disposement به فارسی

عمل دور انداختن، به ویژه در زمینه‌های مرتبط با مواد یا اشیاء.