معنی فارسی dispurpose

B1

بی هدف بودن، عدم جهت‌گیری یا ناکامی در پیدا کردن هدفی مشخص در زندگی.

The state of having no purpose or aim in life.

example
معنی(example):

او احساس می‌کرد که زندگی‌ای بدون هدف دارد.

مثال:

He felt he was living a life without dispurpose.

معنی(example):

یافتن یک زندگی بی‌هدف می‌تواند به عدم انگیزه منجر شود.

مثال:

Finding a dispurpose can lead to a lack of motivation.

معنی فارسی کلمه dispurpose

: معنی dispurpose به فارسی

بی هدف بودن، عدم جهت‌گیری یا ناکامی در پیدا کردن هدفی مشخص در زندگی.