معنی فارسی disquisited

C1

بررسی و تحلیل دقیق اطلاعات یا موضوعات در گذشته.

Examined or discussed in detail.

example
معنی(example):

یافته‌ها به طور کامل توسط کمیته بررسی شدند.

مثال:

The findings were thoroughly disquisited by the panel.

معنی(example):

کار بررسی شده بینش‌های جدیدی درباره مساله ارائه داد.

مثال:

The disquisited work offered new insights into the issue.

معنی فارسی کلمه disquisited

: معنی disquisited به فارسی

بررسی و تحلیل دقیق اطلاعات یا موضوعات در گذشته.