معنی فارسی disregardance
B1بیتوجهی، حالتی که در آن فرد به چیزی اهمیت نمیدهد یا آن را نادیده میگیرد.
The act of disregarding; lack of attention or concern.
- NOUN
example
معنی(example):
بیتوجهی او به قوانین به هرج و مرج در کلاس منجر شد.
مثال:
His disregardance for the rules led to chaos in the classroom.
معنی(example):
یک بیتوجهی فزاینده به ارزشهای سنتی در جامعه وجود دارد.
مثال:
There is a growing disregardance for traditional values in society.
معنی فارسی کلمه disregardance
:
بیتوجهی، حالتی که در آن فرد به چیزی اهمیت نمیدهد یا آن را نادیده میگیرد.