معنی فارسی dissatisfactory
B1نارضایتیآور، اشاره به کیفیت یا نتیجهای که رضایتبخش نیست.
Unsatisfactory; failing to meet expectations or standards.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
خدمتی که دریافت کردیم، نارضایتیآور و کمتر از انتظارات ما بود.
مثال:
The service we received was dissatisfactory and below our expectations.
معنی(example):
عملکرد او توسط مدیریت، نارضایتیآور تشخیص داده شد.
مثال:
Her performance was deemed dissatisfactory by the management.
معنی فارسی کلمه dissatisfactory
:
نارضایتیآور، اشاره به کیفیت یا نتیجهای که رضایتبخش نیست.