معنی فارسی dissatisfying

B1

ناراضی‌کننده، چیزی که انتظارات را برآورده نمی‌کند.

Causing feelings of dissatisfaction or disappointment.

verb
معنی(verb):

To fail to satisfy; to displease.

example
معنی(example):

پایان فیلم بسیار ناراضی‌کننده بود.

مثال:

The ending of the movie was very dissatisfying.

معنی(example):

نتیجه‌ای که ناراضی‌کننده باشد می‌تواند یک تیم را به بهبود ترغیب کند.

مثال:

A dissatisfying result in a project can motivate a team to improve.

معنی فارسی کلمه dissatisfying

: معنی dissatisfying به فارسی

ناراضی‌کننده، چیزی که انتظارات را برآورده نمی‌کند.