معنی فارسی disseisor

B1

ابزاری برای جداسازی با دقت در طول فرآیند بررسی ساختارهای داخلی.

A tool used for making precise incisions in dissection processes.

example
معنی(example):

آزمایش‌گر برش‌های دقیقی در حین جداسازی انجام داد.

مثال:

The disseisor made precise cuts during the dissection.

معنی(example):

استفاده از آزمایش‌گر نیاز به مهارت و آموزش دارد.

مثال:

Using a disseisor requires skill and training.

معنی فارسی کلمه disseisor

: معنی disseisor به فارسی

ابزاری برای جداسازی با دقت در طول فرآیند بررسی ساختارهای داخلی.