معنی فارسی disseminating
B1در حال حاضر در حال انتشار یا توزیع اطلاعات یا منابع.
The ongoing act of spreading or distributing information.
- verb
verb
معنی(verb):
To sow and scatter principles, ideas, opinions, etc, or concrete things, for growth and propagation, like seeds.
معنی(verb):
To become widespread.
مثال:
The values of the human rights movement have disseminated throughout the world.
example
معنی(example):
آنها منابعی را برای کمک به جوامع نیازمند منتشر می‌کنند.
مثال:
They are disseminating resources to help communities in need.
معنی(example):
دانشمندان نتایج تحقیقات خود را برای آگاهی عمومی منتشر می‌کنند.
مثال:
The scientists are disseminating their research findings for public awareness.
معنی فارسی کلمه disseminating
:
در حال حاضر در حال انتشار یا توزیع اطلاعات یا منابع.
