معنی فارسی dissepiment

C2

ساختاری که در داخل یک بخش برای جدا کردن قسمت‌ها به کار می‌رود.

A partition or dividing wall within a structure, particularly in biological contexts.

noun
معنی(noun):

Partition (in an organ); septum

example
معنی(example):

دیسپمنت در ساختار کمک می‌کند تا محفظه‌های مختلف را جدا کند.

مثال:

The dissepiment in the structure helps separate the different chambers.

معنی(example):

هر سلول دارای یک دیسپمنت است که وظایف آن را سازمان‌دهی می‌کند.

مثال:

Each cell has a dissepiment that organizes its functions.

معنی فارسی کلمه dissepiment

: معنی dissepiment به فارسی

ساختاری که در داخل یک بخش برای جدا کردن قسمت‌ها به کار می‌رود.