معنی فارسی dissheathed
B1کلمهای توصیفی برای تیغهای که از غلاف خارج شده است.
Descriptive term for a blade that has been drawn from its sheath.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شمشیر درآورده شده در نور خورشید درخشان بود.
مثال:
The dissheathed sword gleamed in the sunlight.
معنی(example):
او تیغه درآورده شده را محکم نگه داشت.
مثال:
He held the dissheathed blade firmly.
معنی فارسی کلمه dissheathed
:
کلمهای توصیفی برای تیغهای که از غلاف خارج شده است.