معنی فارسی dissuade

B1 /dɪˈsweɪd/

منصرف کردن، تلاش برای متقاعد کردن کسی که از انجام کاری پرهیز کند.

To persuade someone not to take a particular course of action.

verb
معنی(verb):

To convince not to try or do.

مثال:

Jane dissuaded Martha from committing suicide.

example
معنی(example):

سعی کردم او را از گرفتن یک تصمیم بد منصرف کنم.

مثال:

I tried to dissuade him from making a bad decision.

معنی(example):

آنها او را از سرمایه‌گذاری پرخطر منصرف کردند.

مثال:

They dissuaded her from taking the risky investment.

معنی فارسی کلمه dissuade

: معنی dissuade به فارسی

منصرف کردن، تلاش برای متقاعد کردن کسی که از انجام کاری پرهیز کند.