معنی فارسی distensibility
C1قابلیت یک ماده برای تغییر شکل و بزرگ شدن تحت فشار.
The quality of being able to be distended; elasticity.
- noun
noun
معنی(noun):
Capability of swelling or stretching.
example
معنی(example):
قابلیت کشش ماده باعث شد که به راحتی منبسط شود.
مثال:
The distensibility of the material allowed it to stretch easily.
معنی(example):
دانشمندان قابلیت کشش رگ‌های خونی را در این مطالعه اندازه‌گیری کردند.
مثال:
Scientists measured the distensibility of blood vessels in the study.
معنی فارسی کلمه distensibility
:
قابلیت یک ماده برای تغییر شکل و بزرگ شدن تحت فشار.
