معنی فارسی distomatous

B1

دیستوماتوز، به حالتی اطلاق می‌شود که به کرم‌های پهن مربوط می‌شود.

Relating to or characterized by the presence of flatworms.

example
معنی(example):

وضعیت دیستوماتوز می‌تواند بر اندام‌های مختلف تأثیر بگذارد.

مثال:

The distomatous condition can affect various organs.

معنی(example):

بسیاری از گونه‌های دیستوماتوز دارای یک چرخه زندگی پیچیده هستند.

مثال:

Many distomatous species have a complex life cycle.

معنی فارسی کلمه distomatous

: معنی distomatous به فارسی

دیستوماتوز، به حالتی اطلاق می‌شود که به کرم‌های پهن مربوط می‌شود.